بر این مـوج توفـنـده «خـُفـتـن» مَبین
مـشو پـاپــِی «شیـــر» ایـران زمـیـن
کــه «مـــردانِ مَـرد» و دلـیــران پـاک
بسی خُفته در خون درین آب و خاک
وَجَب در وَجَب خاک ما پُر «شهید»
و جـنـگـاورانـی بــه غـایـت رشیـد
درآورده از دشمنـان بـس دَمــار
به گاهِ «دفـاع» و به هــر روزگار
ز «آشور» و از «کَلدِه» پندی بگیر
بخوان قصهها درس ِ چندی بگیر
بر «اسکَندَر» آن شاه رومی نژاد
همان خصم بدکین ِ «آتش نهاد»
که ویرانه کرد او «تمـدن» به سخت
چه شد سرنوشت همان تیره بخت؟